Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (1294 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich arbeite in einer Bank, genauer gesagt in der Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Bankinstitut {n} U بانک
Bank {f} U بانک
Bank بانک
Scheck {m} U چک بانک
Devisenbank {f} U بانک ارز
Bankanweisung {f} U حواله بانک
Weltbank {f} U بانک جهانی
Datenbank {f} U بانک اطلاعات
Datenbank {f} U بانک داده ها
Bankaktie {f} U سهام بانک
Bankangestellte {f} U کارمند بانک
Bankguthaben {n} U موجودی بانک
Bankfiliale {f} U شعبه بانک
Bankier {m} U صاحب بانک
Bankkapital {n} U سرمایه بانک
Bankguthaben {n} U طلب از بانک
Bankfiliale {f} U شعبه ی بانک
Blutbank {f} U بانک خون
Bankraub {m} U بانک زنی
Bankgebühren {pl} U دستمزد بانک
Depositenbank {f} U بانک رهنی
eingeschaltete Bank {f} U بانک میانجی
Banküberfall {m} U دستبرد به بانک
Bankraub {m} U دستبرد به بانک
Depositenbank {f} U بانک کارگشایی
Bankdirektor {m} U رییس بانک
anerkannte Bank {f} U بانک تایید شده
die vorlegende Bank U بانک ارائه کننده
Bundesbank {f} U بانک آلمان فدرال
Bankbuch {n} U دفتر حساب بانک
Bundesbank {f} U بانک مرکزی آلمان
Depot {n} U صندوق امانات [در بانک]
Weltbank {f} U بانک بین المللی
abheben U پول برداشتن [از حساب بانک]
Euroscheck {m} U چک معتبر در بانک های اروپایی
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U با کدام بانک کار می کنید؟
Blutbank {f} U بانک جمع آوری خون
Um welche Zeit schließt die Bank? U بانک ساعت چند می بندد؟
einzahlen U پول گذاشتن [به حساب بانک]
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U در کدام بانک حساب دارید؟
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Um welche Zeit macht die Bank auf? U بانک ساعت چند باز میکند؟
Dauerauftrag {m} U اجازه بانک در برداشت و واریز حساب بانکی
beheben U پول برداشتن [از حساب بانک] [در اتریش] [امور اقتصاد]
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert. U تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
Ich habe vergessen dass,zu ihm sagen... U من یادم رفت که به او بگویم ...
Zuerst möchte ich sagen, dass ... U نخستین همه می خواهم بگویم که ...
Sie müssen mich anhören. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
Darf ich mich auf Sie berufen? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
Ich gehe mal davon aus, dass ... U من فرض میکنم که ...
Ich bedanke mich! من تشکر میکنم!
Bitte sehr! U خواهش میکنم!
Ich bin stolz auf dich. U من به تو افتخار میکنم.
Bitte Schön! U خواهش میکنم!
Gern geschehen! U خواهش میکنم!
Bitte nehmen Sie Platz! U خواهش میکنم بفرمایید !
Ich bin stolz auf dich. U من بهت افتخار میکنم.
Ich lebe allein. U من به تنهایی زندگی میکنم.
Hier wohne ich. U اینجا من زندگی میکنم.
Mich überkommt ein Schauder U احساس ترس شدید میکنم..
Ich arbeite daran. U دارم روش کار میکنم.
Ich wohne noch zu Hause. U من هنوز با والدینم زندگی میکنم.
Gehe ich recht in der Annahme, dass ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
Gehe ich richtig in der Annahme, dass ... U آیا درست فکر میکنم که ...
Ich verlasse dich! U من ترکت میکنم! [در یک رابطه دونفره]
Mir knurrt der Magen. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
Ich wohne [lebe] alleine in der Stadt Halle. من در شهر هاله تنها زندگی میکنم.
Bitte entschuldigen Sie die Verspätung. U از تاخیر پیش آمده عذرخواهی میکنم.
Ich glaube, ich kenne das problem. U فکر میکنم، بدونم اشکال کجاست.
Bitte nehmen Sie Platz! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Ich bekomme eine Gänsehaut. U احساس تنفر یا ترس شدید میکنم.
Ich denke, das Schlimmste ist überstanden. <idiom> فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Sag mir Bescheid, um welche Zeit du kommst und ich hole dich von der Endstation ab. U به من بگو کی میرسی و من با تو در ایستگاه آخری ملاقات میکنم.
Ich verbinde Sie jetzt. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Ich heiße "Oliver Pit" und wohne in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
Senden Sie mir bitte Informationen zu ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Ich gehe davon aus, dass Sie diesen Artikel gelesen haben. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Ich setze voraus, dass Sie diesen Artikel gelesen haben. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Ich lasse es drauf ankommen. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
Ich mache das nur für mich und für niemand anderen. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
Ich reiße mir jeden Tag den Arsch auf. U من هر روز کون خودم را پاره می کنم. [سخت کار یا تلاش میکنم.]
Ich werde ihn morgen anrufen - oder nein, ich versuch's gleich. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
In all den Jahren, wo ich Auto fahre, ist mir so ein Verhalten noch nicht untergekommen. U در تمام این سالها که من رانندگی میکنم همچه رفتاری برایم هنوز پیش نیامده است.
Jetzt glaub ich es langsam. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history Forum search
1این جا کار میکنم
1سلام دوستان این شعرو تقدیم میکنم به همه ی دوستان عزیزم امیدوارم خوشتون بیاد
4کلمه عقل درزبان آلمانی چیست مثلا تو عقل نداری.
4کلمه عقل درزبان آلمانی چیست مثلا تو عقل نداری.
4کلمه عقل درزبان آلمانی چیست مثلا تو عقل نداری.
4کلمه عقل درزبان آلمانی چیست مثلا تو عقل نداری.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com